چرا ازدواج چرا طلاق ، رازهای ازدواج پایدار
چرا ازدواج چرا طلاق ، اگر می خواهید ازدواج پایدار داشته باشید که منجربه طلاق نشود این متن را بخوانید. دکتر فرهنگ هلاکویی در سمینار «چرا ازدواج؟ چرا طلاق؟» به خیلی از پرسش های شما در رابطه با ازدواج و طلاق پاسخ می دهد.وشما باخواندن این مطلب و اجرای توصیه های او می توانید زندگی مشترک خود را دگرگون کنید.
چرا ازدواج چرا طلاق
دکتر فرهنگ هلاکویی جامعهشناس و مشاور خانواده و رواندرمانگر ایرانی ـ آمریکایی است. فرهنگ هلاکویی درتاریخ 1323 درشهرشیرازمتولدشد .وی دارای مدرک دکترا در رشتهٔ جامعهشناسی و سه فوقلیسانس در رشتههای روان شناسی، اقتصاد و مشاورهٔ ازدواج، خانواده و کودکان است و در حال حاضر مدیر مرکز بهزیستی بورلی هیلز است ودرهمین مرکز به عنوان مشاور ازدواج، خانواده و کودکان فعالیت می کند .
ازدواج یعنی چه ؟ازدواج عبارت است ازمجموعه قوانینی دررابطه با مسئله زناشویی یک زن ومرد که جامعه برایشان وضع می کند
که دراین راستا سه چرای اصلی وجود دارد که عبارتند از :
1) چرا عده ای دوست ندارند که ازدواج کنند ؟
2) چطور مردم می توانند انتخاب صحیحی در امر ازدواج داشته باشند؟ وآیا دلایل آنها بر اساس چهار چوب نظام خانواده است یا نه ؟
3) دلایل غلط کدامند ؟
هلاکویی ازدواج
(علت بی علاقه بودن برخی نسبت به مقوله ازدواج )
ازدواج چیست
1) یکی از این علل از آنجانشأت می گیرد که فرد خود در خانواده ای زندگی کرده که رابطه بین پدر ومادر و اعضای دیگر خانواده خیلی بد بوده است.
2) ممکن است فرد دوران کودکی بدی را سپری کرده باشد مثلاً دائمامریض شده باشد ویااینکه رفتار اطرافیانش با اومناسب نبوده باشد. واز این رو آن کودک آسیب دیده باشد.
3) دلیل بعدی می تواند ناراحتی و نارضایتی فرد ازجنسیت خود ناشی از توقع بیجای پدر و مادر باشد مثل آنکه به دختری گفته اند پدرت (پدربزرگ و مادر بزرگ و ...) پسر دوست داشت ولی تو دختر شدی و کودک به غلط خود را مقصر این مسئله می پندارد .
4) بیماری روانی هم از دیگر علت هاست .
5)بسیاری از مردم این تصور واحساس را دارند که با ازدواج ،راحتی های انسان به اتمام می رسد ویک سری وظایف و مسئولیت هایی گریبان گیر فرد می شود بنابراین افراد عنوان می کنندکه فعلاً وقت زیاد است واز زندگیمان لذت ببریم .
6)یکی از افرادازدواج را به منزله زندانی شدن می دانند و حرف بعضی از متأهلان که عنوان می کنند که ما اصلاً جوانی نکردیم را سر لوحه خود قرار می دهند.
7) عذر وبهانه تحصیل کردن هم ازدیگر مواردی است که مانع از ازدواج فرد می گردد .
8) اشتغال وداشتن در آمد خوب هم مورد دیگر است که بیشتر در آقایان دیده می شود و ترجیح می دهند با داشتن وضعیت بالاتر از طرف مقابل خود اقدام به ازدواج با وی کنند و درآمد بیشتر به عنوان امتیازو برگ برنده آنها در این انتخاب محسوب می شود درزمانی که مثلاً قصد دارند با خانمی بسیار زیباتر از خود ازدواج کنند.
9)تنوع پرستی هم از موارد دیگر است زمانی که فرد به یک زن یا مرد بسنده نمی کند .
10)ترس از اشتباه و شکست وطلاق هم بی تأیر نیست ولی فراموش نکنید که بعضی از پیروزی ها بعد از لمس شکست به دست می آید.
11)نگرانی از اینکه طرف مقابل شما عقیده اش نسبت به شما عوض شود و دیگرشما را دوست نداشته باشد ازدیگر موارد بازدارنده در امر ازدواج است . بنابراین بهترین کار این است که شما به هنگام آشنایی عیوب خود را از محاسن خود بیشتر جلوه دهید .
12) ازدواج قبلی وداشتن رابطه عاطفی قبلی هم ممکن است شما را طوری آشفته کند که دیگر به ازدواج مجدد فکر نکنید .
ملاک های ازدواج دکتر هلاکویی
معنی ازدواج
( دلایل ازدواج )
در مورد این مبحث بطور کلی باید گفت که شما برای یک انتخاب خوب باید ابتدا شناخت کافی در مورد شخص مورد نظر پیدا کنید ولی قبل از آن باید خودتان را بشناسید وبدونید که کی هستید وچی می خواهید وسپس به شناخت فرد دیگر بپردازید ناگفته نماند که نیازها واحتیاجات افراد تا حدود زیادی مشخص کننده نوع رفتار آنهاست . گام بعدی برای یک انتخاب خوب آشنا شدن شما با چند کتاب درزمینه مقدمه روانشناسی است وسپس بر اساس علاقه شما به موضوعی خاص در جهتی که کتاب به شما داده به کتاب های دیگری مراجعه کنید مثلا رفتار شناسی یا دوگانگی شخصیت ویا .........
مورد بعدی این است که با توجه به اینکه انسان ها ازلایه های شخصیتی متفاوتی برخوردارند یعنی در برخورد با افراد مختلف لایه های شخصیتی متفاوت از خود نشان می دهند به همین دلیل دکترهلاکویی مطرح می کنند که برای شناخت لایه اصلی باید صمیمیت ایجاد کرد وصمیمیت یعنی اینکه شما خود واقعی را نشان دهید بدون اینکه ترس از قضاوت طرف مقابل داشته باشید وبرای این کار شما نیاز به بودن بااو درساعت های طولانی دارید زیرا در زمان طولانی انسان توانایی نقش بازی کردن را ندارد (آمدن آقا به منزل خانم و صحبت کردن با ایشان در حضور خا نواده )
رشد وتکامل دلیل بعدی است ازدواج باید درب های رشد وتکامل را به سمت شما بگشاید به همین دلیل اگر قرارباشد شما با ازدواج کردن متوقف ،ویا به عقب برگردید غلط واشتباه است مثلا اگر ازدواج باعث شود که شما تحصیلات خود را رها کنید ویا ازسایر فعالیت های اجتماعی باز بمانید غلط واشتباه است وبه ویژه در خانم ها افسردگی را به همراه خواهد داشت .
-دلیل دیگر ازدواج ،خوشبختی است به این معنی که شما بعنوان یک فرد خوشبخت با فرد خوشبخت دیگری ازدواج می کنید ودر تداوم خوشبختی خود و او تلاش می کنید .
نکته ای که در این بین حائزاهمیت است این است که ملاک خوشبختی میزان موفقیت و محبوبیت شما درشغل واجتماع نیست چون ممکن است شما شخصی معتبر درزمینه تحصیلی خود باشید و دکترای تخصصی رشته خود را داشته باشید اما خوشبخت نباشیدشما در اینصورت فقط یک برنده هستید نه یک خوشبخت .
تشکیل خانواده هم از دلایل دیگر ازدواج است که علوم مختلف وتحقیقات متفاوت بیانگر این مطلب می باشدو همچنین مطالعات نشان می دهد افرادی که تصمیم به تجرد وعدم تشکیل خانواده می گیرند بعدها از تصمیم خود پشیمان وناراحت می شوند.
احتیاج .مهمترین مسئله ومهمترین دلیل تداوم رابطه زناشویی است. اگر شما و همسرتان بتوانید نیازهای یکدیگررا از هر حیث برآورده کنید هم می توانید زندگی را به درستی اداره کنید و هم اینکه برده اید.البته باید به یک گرفتاری فرهنگی که به خصوص در بین آقایان دیده می شود توجه کنید که بعضی از آنها همیشه به دنبال دختر و زنی هستند که نیازهای متعددی داشته باشد و آنها بتوانند تمام نیازهای او را برآورده کنند و اینگونه مورد پرستش زن قرار گیرند و زبانزد قوم وخویش قرار گیرندکه اصلا درست نیست چون زندگی همانند یک بازی تنیس است که وقتی بازی جالب خواهد بود که دو بازیگر تلاش همسان داشته باشند .
دلیل دیگر جهت و هدف است . ما با ازدواج هدف مند می شویم وانرژی مضاعف پیدا می کنیم مثلا براثر ازدواج درآمد دو نفر با هم جمع می شود درحالی که در زمان مجردی خرج زندگی بالاتر هم هست بنابراین باید توجه داشت که با توجه به اهمیت شغل نباید ازدواج باعث آن شود که پس از ازدواج شغل تان را (بیشتر در خا نم ها ) به علت برآورده شدن نیازهای مالی بوسیله همسر، ترک کنید بلکه شما در اثر ازدواج باید در تمام زمینه ها پیشرفت کنید طوری که بعد از ده سال زندگی مشترک احیانا نگوئید اگر ازدواج نمی کردم پیشرفتم بیشتر می شد وصحبت هایی از این قبیل .
علاقه به بچه و بچه دار شدن هم از دلایل دیگر است .
زیبا دوستی. باتوجه به اینکه انسان موجودی است فطرتا زیبا دوست به همین دلیل گرایش زیادی به سمت زیبایی دارد پس باید دقت داشته باشید که بنا به هر دلیلی نباید با کسی ازدواج کنید که از نظر شما زشت است چرا که زیبایی عادی می شود ولی زشتی خیر . بنابراین کسی را انتخاب کنید که از نظر جنسی ، جسمی و ظاهری مجذوب او می شوید .
پیشرفت. انتخاب فردی هم سطح و نهایتاً کمی بهتر،انتخابی منطقی است اما خیلی بالاتر به طوری که به دسته اجتماعی متفاوتی تعلق داشته باشد، درست نیست. همین که دو نفر انتخاب درستی داشته باشند به صورت خودکار پیشرفت خواهند کرد .
شادی و رضایت و لذت. خصوصیات اخلاقی همسر شما باید طوری باشد که باعث شادی و شأف وشورونشاط شود به عبارت دیگر همسر شما بایستی فردی با اخلاق وباحوصله باشد که از ارتباطات اجتماعی و تفریح و لذت برخوردار شوید البته شما هم متقابلا باید همان طور باشید .
شبیه بودن .یعنی بایدازدواج بین دو انسان شبیه به هم صورت بگیرد .منظور از شبیه بودن در اینجا یعنی شبیه بودن در کلیات وجزءیات اهمیتی ندارد . بنابراین ازدواج بین افرادی که از نظر مذهبی متفاوتند ویاخارج از مذهب ،فاقد بهره هوشی وبرخورداری از زیبایی و فرهنگ، و همچنین تفاوت سنی زیاد هستند توصیه نمی شود.
برآورده کردن انتظارات وتوقعات خانواده هم از دیگر دلایل ازدواج می باشد ضمن آنکه یک قرارداد اجتماعی نیز می باشد .
هلاکویی طلاق
( دلایل طلاق )
تعریف ازدواج
در مورد این مبحث به چند مورد به صورت کلی بسنده می کنیم که آنها عبارتند از :
1-بیمار روانی بودن .
2-وابستگی واعتیاد . اگر روابط انسان ها را با هم به چند بخش تقسیم کنیم متأسفانه وابستگی واعتیاد بخش عمده آن را تشکیل می دهند
درست به همان شکل که یک فرد معتاد به مواد مخدر، به مواد افیونی احتیاج دارد برخی ازانسان ها نیز یک لحظه بدون زن یا شوهر نمی توانند زندگی کنند. جالب آنجاست که فرد دارای اعتیاد به داشتن همسر فقط همسر می خواهد و دیگر صفات خوب یا بداو برایش اصلا مهم نیست به طوری که این فرد به مجرد آنکه برایش مسجل شود که زندگیش به طلاق می انجامد با اصرار و خواهش از همسرش جهت جلوگیری از طلاق تلاش می کند ولی از آنطرف هنوز دادگاه رای به طلاق نداده به محض ترک آنجا در صورت آنکه شماره تماسی از شخص دیگری برای زندگی با اوداشته باشد با وی تماس خواهد گرفت. این افراد به هیچ وجه نمی توانند بدون تصور نداشتن همسر به زندگی ادامه دهند. در حالی که انسان سالم پس از شکست در یک رابطه ازدواج تا مدت ها نمی تواند به هیچ زن یا مردی جهت ازدواج فکر کند.
3- جدایی فرد از خانواده هم یکی دیگر از دلایل غلط ازدواج است که فرد به علت تنهایی ، همسرش رابه عنوان دارویی برای ناراحتی های ناشی از جدایی می خواهد . هر چند جدایی را می توان از طریق ازدواج پایان داد اما راه درستی نیست .
4-ناتوان بودن درارضای نیازهای فیزیکی و روانی هم ازدلایل غلط ازدواج محسوب می شود .
5- داشتن حس رقابت وحسادت هم در این زمینه درست نیست . مثلا فرد می گوید که اگر ازدواج نکنم وبچه نداشته باشم از دوستانم عقب می افتم .
6- فشارات مختلف هم بی تأثیر در ازدواج نا صحیح نیست (فشار خانواده – فشار اجتماعی – وفشاراخلاقی – مذهبی درخصوص مسائل جنسی )
7- برخی ازدواج کردن را به منزله آخرین راه وپایان تمام بدبختی های خود می دانند که این تفکر هم درست نیست .
8-ازدواج به خاطر علاقه شدیدکسی به شما ، ویا به جهت انتقام شما از کسی ، نیز غلط است .
توجه :
اضافه کردن یک مسئله در اینجا لازم است که چند موردهم در دلایل درست ازدواج ذکر شد وهم جزء دلایل غلط ازدواج می باشد مثل بچه دار شدن، انتظار خانواده یا ... که باید گفت این دلایل درست زمانی دلیل غلط ازدواج خواهند شد که تنها دلیل باشند یعنی شما ازدواج می کنید چون فقط بچه می خواهید یا فقط به دنبال رضایت خانواده خود هستید
دلايل آنكه انسانها نميخواهند ازدواج كنند:
- خودشان در خانوادهاي بزرگ شدهاند كه رابطه پدر و مادر و اعضاي خانواده با هم خوب نبوده است
- كودكي بد، شما ممكن است از جنس مخالف بدتان بيايد بخاطر رابطه بد با خواهر يا برادر
- نارضايتي از جنسيت خودش، رابطه جنسي، شغل و درآمد، موقعيت و مقام، ترتيب تولد
- بيمار رواني، بدبيني، بياعتمادي و نگراني، تحصيل، تنوع پرستي، حرص و زياده خواهي
- ترس از اشتباه، شكست و طلاق، ترس از تغيير نظر خودمان بعد از انتخاب همسر
* چرا زنان و مردان از هم جدا ميشوند؟
- بسياري از اوقات به دليل فشار اطرافيان ازدواج از ابتدا اشتباه و غلط بوده است
- برآورده نشدن نيازهاي فيزيكي، رواني و اجتماعي فرد را به هم ميريزد
- خيانت، اختلالات شخصيتي، بعضي افرادابداً توانايي طرح و حل مسئله را ندارند
- هر كس كه بخواهد اختلاف زناشويي را بِبَرَد، زندگي زناشويي و همه زندگي را باخته است
- زندگي زناشويي با خشم و عصبانيت و ناسازگاري ابداً غيرقابل ادامه خواهد بود
- بياعتنايي، بيتوجهي و بياهميتي نسبت به شادي، آرزو، خواسته، احتياج و حق همسر
* مواردي كه افراد جدا شدهاند و جدايي و طلاقشان انتخاب اشتباهي بوده است:
- خمشگين، طلبكار و ناراضي بودن (ريشه در بيماري و اختلالات شخصيتی)
- نگاهي غيرواقع بينانه، غير مسئولانه و غيراخلاقي به موضوعات (مثلث رحمت)
- دخالت اطرافيان، كسانيكه ميخواهند تسويه حساب كنند
- كساني كه معتقد هستند جواني نكردهاند و طرف ميخواهد خودش را پيدا كند
* چرا افراديكه در زندگي اشتراكيشان درگير هستند همچنان به زندگيشان ادامه ميدهند:
- چهار «ن»: ناداني، نيازمندي، ناتواني، نگراني، هراس از اشتباه و شکست
- ترس از تنهايي و كنار گذاشته شدن، الگوي ماندن در ازدواج و زندگي با هر شرايطي
- حرمت نفس پایین (من نه خودم را خوب ميدانم و نه دوست داشتني)،اعتماد به نفس منفي
- قضاوت و نظر ديگران دربارة ما، خودآزاري، احساس حقارت، انتظار آينده بد
چرا ازدواج عاشقانه به طلاق می رسد؟
زندگی مشترک پیچیدگی های خاصی دارد که اگر آنها را نشناسید ممکن است در تله ای بیفتید که خیلی ها در آن افتاده اند. یعنی خراب شدن رابطه دو نفره تان و در نهایت طلاق.
رسولُ اللّه (ص) می فرمایند: ما أحَلَّ اللّه شیئا أبغَضَ إلَیهِ مِن الطَّلاق. خداوند چیزی را که نزد او منفورتر از طلاق باشد، حلال نکرده است. (میزان الحکمه)
اگر می خواهید ازدواج شما به طلاق منجر نشود، این اصول ساده اما ضروری را از همین امروز یاد بگیرید و در زندگی مشترک فردایتان به کار ببندید. نکته مهم این است که هر دو نفر شما باید برای به کار بستن این اصول تلاش کنید وگرنه تلاش یک نفره شما حتما با شکست همراه خواهد شد:
- اول باید هنگام انتخاب فردی را انتخاب کنید که هم کفو شما باشد تا پس از سپری شدن ایام پرهیجان ابتدای زندگی، ناچار به تحمل همسرتان نشده و در ضمن گرفتار طلاق عاطفی نشوید. لازم است همسرتان را از فردی که در طبقه اجتماعی، مالی و فرهنگی خودتان است، انتخاب کنید. نه بالاتر و نه پایین تر. نکته بعدی این است که سعی کنید عشق به همسرتان را حفظ کنید.
- عهد کنید که از همان دوران آشنایی تا روز آخری که با هم زندگی می کنید، از اختلافات و ناراحتی های کوچک چشم پوشی کنید، هرگز به یکدیگر توهین نکنید، هرگز با صدای بلند با هم صحبت نکنید، به هم وفادار بمانید تا عشق و حرمتی که باید میانتان حاکم باشد، حفظ شود. به این ترتیب کارتان به جایی نمی رسد که ناچار شوید یکدیگر را تحمل کنید و گرفتار طلاق عاطفی شوید.
- این یک اصل مهم است. اگر می خواهید ستون های زندگی تان حفظ شود، هر کدام در جایگاه خودتان قرار بگیرید. زن باید به وظایف زنانه و مرد نیز به وظایف مردانه خود عمل کند. زن باید زنانگی داشته باشد و مرد هم مردانگی تا جذابیت خود را برای یکدیگر از دست ندهند.
- اگرچه که باید نقش زنانه یا مردانه خود را همیشه حفظ کنید اما ازدواج یک رابطه کارمندی نیست که همیشه در نقش خود بمانید. باید انواع رابطه را با همسرتان تجربه کنید. در موقعیت هایی برای همسرتان دوست باشید، در موقعیت هایی کاملاً جدی باشید، در موقعیت هایی دلگرمی بدهید و در موقعیت هایی بر مشکلات و ضعف ها تمرکز کنید، گاهی حتی اگر لازم است به طور موقتی نقش های او را به عهده بگیرید و در انجام آنها کمکش کنید.
طلاق دلایل متعددی دارد که مهم ترین آن ها از این قرار است:
- عده ای ازدواج می کنند چون می خواهند از طریق ازدواج مشکلاتشان را برطرف کرده یا به نوعی از مشکلات خانه پدری خود فرار کنند. این افراد بی توجه و بی فکر ازدواج می کنند و تلاشی برای شناخت طرف مقابلشان نمی کنند؛ بنابراین اندکی پس از ازدواج متوجه انتخاب ناآگاهانه خود می شوند و نمی توانند با او ادامه دهند.
- برخی هم به دلیل ادانکردن مسئولیت های ازدواج و وظایف همسری به طلاق می رسند.
- در برخی دیگر از زندگی ها دخالت خانواده ها، به خصوص پدر و مادر زوجین، کار را به جدایی می کشاند.
- برخی دیگر از طلاق ها به دلیل بی وفایی یکی از طرفین صورت می گیرد.
- اعتیاد، به خصوص اعتیاد مرد، یکی دیگر از دلایل رایج طلاق است که زن ناچار می شود کار کند و خرج مواد همسرش را بدهد و چیزی که او را بیشتر نگران می کند این است که مبادا اعتیاد پدر به فرزندان نیز منتقل شود و فرزندان از پدرشان بیاموزند.
- فساد اخلاقی یک یا هر دو طرف؛ چون ازدواج یک گره را از هم باز می کند.
- دلیل دیگر، از بین رفتن شور و حال همسر است. وقتی فردی عاشق شور و نشاط و انرژی همسرش باشد و ببیند در سن بالا همسرش دیگر انرژی سابق را ندارد، از زندگی دلسرد می شود و حتی کار به طلاق می کشد.
طولانی شدن دوران عقد عامل طلاق
ازدواج و شروع زندگی نیاز به جاذبه دارد؛ مثلا دوران نامزدی اگر شش ماه باشد فرصت خوبی برای شناخت است، اما اگر 6 سال به طول بینجامد، دو نفر جاذبه های خود را برای یکدیگر از دست می دهند و آن انگیزه جدی برای شروع را نخواهندداشت. حتما دیده اید که بر روی قرص ها یک ماده شیرین وجود دارد و تا زمانی که شیرینی بر روی قرص هست، باید قرص را قورت داد؛ وگرنه اگر زمان بیش از حد بگذرد، دیگر قرص تلخ می شود که حتی ناچار می شوید آن را بیرون بیندازید.
بعضی ها می پرسند اگر این شیرنی بخواهد بعد از ازدواج از بین برود، همان بهتر که زندگی اصلا شروع نشود اما پاسخی که به این افرادمی دهیم این است که شیرینی های ابتدای ازدواج بیشتر جنبه ظاهری و فیزیکی دارد؛ مثلا شما جذب صورت و وضعیت ظاهری طرف مقابلتان می شوید و در مراحل بعدی جاذبه های دیگری برایتان مهم می شوند و مسئله تغییر می کند. اما آنچه مهم است، عمق رابطه طرفین است؛ چرا که دو طرف عشق و علاقه ای عمیق و واقعی به هم پیدا می کنند، به یکدیگر وابسته شده و با هم یکی می شوند.